از هر دری سخنی
هومان خوبم شازده کوچولوی رویاهای من که دیگه به حقیقت پیوسته، عشقم امروز شنبه ۲۷اذر مصادف با میلادپیامبر ویک روز تعطیله،از صبح کلی بازی و شیطونی کردی،ظهر هم به همراه عزیز طاهره عمه ریحانهبرای صرف ناهار به رستوران قصر خورشید رفتیم. تجربه خوبی بود و محیط خوبی داشت ،بعد از ناهار یه سری به پروژمون در انقلاب زدیم و بعدش برگشتیم خونمون، شما از صبح یکسره بیدار بودی و. مشغول بازی و. شیطنت تا اینکه جدود نیم ساعت پیش از شدت خستگی بهونه گیریات شروع شد و. منم چرتغا رو خاموش گردم و شما رو بردم به اتاقت با اولین قصه کوتاه من دراوردی مامان اروم شدی و با اولبن لالایی خوابت برد. تازه ساعت ۸:۲۰است و منم از فرصت استفاده کردم و اومدم اینجا. ...