هومان ، شیرین ترین فصل زندگی عاشقانه مامان و بابا

هومان کنجکاو من

هومان جون من،اگه از من بپرسن سه تا از بارزترین ویژگیهای شما رو بگم من اول میگم فهیم،دوم میگم کنجکاو،سوم هم مهربون. چند روز پیش اندر مضرات نوشابه و دلایل اینکه چرا نباید نوشابه خورد برات میگفتم که خودرن. نوشابه باعث تحلیل رفتن استخونا میشه،و این موضوع باعث میشه خوب رشد نکنیم و اگه زمین خوردیم احتمال شکستگی استخونامون بیشتر میشه. شمام هاج و واج نگام میکردی ،بعد از کمی فکر کردن ازم پرسیدی اتخون (استخون) چیهههه؟ منم گفتم استخون یه چیز سفتیه توی بدن ماست مثلا این انگشت رو ببین،توش استخونه، بعد گفتی ببینمششش گفتم نمیشه دیدش،روش گوشت و پوسته،ولی قبلا استخون مرغ رو دیدی ،شبیه همونه، دوتا دستت رو گذاشتی رو سرت و پرسیدی ...
10 بهمن 1395

طرز خوابیدن جیگر پسر

جیگر پسر من ،عشق و عسل من تقریبا بعد از گذشت دو سال و اندی من شبا میتونم راحت و بی دردسر بخوابم و از. خواب شبونم لذت ببرم ،خوابی که تقریبا از ماههای ۳یا۴ بارداریم ارزوش رو داشتم،از ماه نه که تقریبا میشه گفت اقلا نخپابیدم چون شما شبا یا سکسکت میگرفت یا من انقباض داشتم،بعد. از به دنیا اومدنتم که تا ۲ماهگی شب تا صبح پیاده روی داشتیم،تا ۶ماهگیم که شب تا صبح تقریبا هر یک ساعت یه بار بیدار بودی و شیر میخواستی،از. بعد از. یک سالگی دیگه اوضاعم خیلی خوب شده بود شب تا صبح فقط فقط ۴بار بیدارم میکردی البته این بجز اون دفعاتیه که با مشت و لگد مورد الطافت قرار میگرفتم، بعد از ۱۹ماهگی که از شیر خودم گرفتمت شب های طلایی داشت خودش رو. به من نشون میداد ...
30 دی 1395

پیکاسوی مامان کیه؟

پسر کوچولوی مامان امروز یه کار خیلی باحال کردی،وقتی یه تیکه گچ دادم بت که روی کنسول چوبیمون نقاشی بکشی بعد از مدتی صدام کردی و. گفتی این چیههه؟ من که کارت رو نمیدیدم گفتم نمیدونم ،چیهههه؟ شما گفتی ماشینه،اومدم جلوتر و دیدم بععلللهههه چه ماشین خوبیم هستتتت، تلاشت واقعا قتبل تقدیر و تحسین امیز بود. برای من،تمام دقتت رو کرده بودیذکه با جزییات بکشی،این اولین باری بود. که چنین اثری ازت میدیدم ،قبلا یه خط یا یه داره یا کلا خط خطی میکردی و میگفتی این ماشینه،درخته،جوجویه و وو ... مدتهاست من دیگه شکل چیزی رو برات نمیکشم جایی خوندم که جلوی خلاقیت بچه ها رو میگیره،برای همین سعی میکنم بیشتر خودت رو تشویق کنم به کشیدن، و اینکه دیدم امروز خودت تلاش ...
26 دی 1395

پروژه اشنایی با مهدکودک

هومانم از ۲۰ دی ماه ۹۵ قرار شده پرستارت دیگه نیاد پیشمون، دو سال پیش همین زمانها بود که برای اولین بار پرستارت اومد پیشمون و به من تو نگهداری از شما کمک کرد،شما هم که مثل همیشه اقا بودی و با اون شرایظ جدید کنار اومدی و. به من اجازه دادی زمان بیشتری رو بیرون از خونه باشم،حالا دیگه وقتش رسیده به مهدکودک بری و یه عالمه دوستای جدید پیدا کنی. دیروزبرای اولین بار با هم رفتیم مهد،برای اینکه شما بتونی با محیط ارتباط برقرار کنی اجازه دادن منم تا یک هفته کنار شما تو مهد باشم. ابتدای ورودت با تاپ و سرسره های حیاط بازی کردیم و بعدش مربی کلاست روبه ما معرفی کردن، خانم مهربون و. خوش برخوردی بود،با هم به اتاق هوش رفتین و با چندتا از اسباب بازیا ...
21 دی 1395

از پوشک گرفتن هومان قسمت آخر

هومانم دیگه با افتخار میتونم بگم در زمینه جیش و پیپی مرد شدی، مدتهاست که شرتت رو کثیف نکردی و مهم تر از همه اینکه خودت بم میگی بریم دستشویی، حتی اگه وسط بازی سخت مشغول باشی ولی بازم یادت نمیره و ازم درخواست میکنی بریم دستشویی. شکر خدا این مرحلم به خوبی و خوشی پشت سر گذاشته شد دوباره شما شدی هومان کوچولو قهرمان مامان😙😙😙😙   ...
14 آذر 1395

از پوشک گرفتن هومان روز دهم

خوب من، با امروز دهمین روزیه که پوشکت نکردم، و سومین روزیه که به هیچ عنوان شرتت رو کثیف نکردی، و ازون مهم تر اینکه دیگه من برای دستشویی رفتن به شما یادآوری نمیکنم، بلکه خودت بم خبر میدی جیش یا پیپی داری، شب تا صبح هم کاملا خشک هستی و این موضوع باعث میشه من بیش از پیش به پسر آقام افتخار کنم که اینقدر خوب و راحت با این موضوع کنار اومده و بعد از گذشت یه هفته تونست کنترل کردن خودش رو یاد بگیره.پسرم تو سوپر قهرمانی💖💖💖 راستی یه خبر خوشم راجع به گوارشت دارم، همونجوری که در جریانی تقریبا بعد از 18 ماهگی که از شیر خودم گرفتمت و کاملا غذاخور شدی حساسیت های غذاییت خودشون رو در قالب دونه های پوستی روی رانهات و تعداد زیاد دفع پیپی اونم بصورت شل و نی...
6 آبان 1395

از پوشک گرفتن هومان روز سوم

مامانی جونم روز سوم روز چندان راحتی نبود برامون، هر چند که صبح خیلی راحت لگن رو پذیرفتی و حتی پیپی هم کردی، ولی عصرش که برده بودمت پیش عزیز طاهره و حسابی مشغول بازیگوشی بودی و حاضر نشدی بام یه سر به دستشویی بزنیم و خودتم اعلام نکردی که جیش داری، یهو دیدم که کار از کار گذشته و آنچه نباید میشد شد. هرچقدرم ازت خواستم بگی ببخشید نگفتی که نگفتی. از خواستم بگی ببخشید، گفتی ممخام( نمیخوام) پرسیدم چرا؟ گفتی دلم ممخاد(نمیخواد) گفتم پس اگه اینجوره بات قهر میکنم، گفتی خودم بات قهرم ،گفتم ازت ناراحت شدم.مثل بچه  گربه ملوس خودت لوس کردی و صورتت رو آوردی نزدیک صورتم. منم طبق معمول همیشه بوسیدمت، یهو برق شادی رو از چشمای گیرات و لبخند شیطنت آمیزت...
28 مهر 1395

از پوشک گرفتن هومان روز دوم

قشنگ ترینم، امروز از عالی هم عالی تر بودی. به هیچ عنوان شلوارت رو خیس نکردی عشقم، مثل آقا ها رو لگنت نشستی و جیش کردی، البته یه بارم پیپی کردی صبح که من خونه نبودم، از صبح کلی اسمارتیز عینکی جایزه گرفتی، دیگه آخر شب اسمارتیزام تموم شد و آخرین جایزه امروزت یه برچسب برجسته با طرح ماشین بود که واقعا عاشقش شدی، در حدی که شب تو دستت نگهش داشتی و خوابیدی، البته چندباریم از دستت افتاد و نصفه شب مجبورمون کردی بگردیم تا پیداش کنیم. شبها موقع خواب چون ساعت بدون پوشکت طولانی میشه شورت آموزشی کارترز میبندم، داخل یه لایه حوله ای داره که جذب خوبی داره و نمیذاره جیش رد بشه.امیدوارم به زودی همین رو هم دیگه لازم نباشه برات ببندم. اینم از شرتای ر...
27 مهر 1395

از پوشک گرفتن هومان روز اول

هومان خوبم ،شاهزاده کوچولوی مامان، مدتها بود که به گرفتن شما از پوشک فکر میکردم، بنا به دلایلی تابستون نتونستم اینکار رو انجام بدم، البته بیشترش به این خاطر بود که حس میکردم هنوز آمادگیش رو نداشته باشی. ولی جدیدا رفتارهایی ازت میبینم که بم میگه پسرم بزرگ شده و میخواد مثل آدم بزرگا دستشویی کنه. ازین فرصت عالی استفاده کردم و یه روز صبح که تز خواب بیدار شدی گفتم دیگه پوشکات تموم شده، ازین به بعد مثل ادم بزرگا میتونی شرت بپوشی و روشم شلوار. ولی یه شرط داره، اونم اینکه وقتی جیش داری باید به من بگی تا ببرمت دستشویی، باید مراقب باشی شلوارت خیس نشه، اگه جیشت رو گفتی و شلوارت خیس نشد بت جایزه اسمارتیز عینکی میدم ( عاشق اسمارتیز عینکی هستی و قبل ...
27 مهر 1395